امروز صبح ساعت 8 امتحان حقوق تجارت الکترونیک داشتم و 10 صبح هم امتحان آیین دادرسی کیفری. امتحان اولی به شدت آسان بود اما چون از دیشب سردرد داشتم صبح هم با سردرد بیدار شدم ولی قرص نخوردم -این شد اشتباه امروز من- برای این استاد که کیلویی نمره می دهد در حد یک صفحه و نیم نوشتم و از خیر نمره اش گذشتم. ساعت 9 بود که رفتم صبحانه بخورم. جزوه آیین دادرسی کیفری جلویم باز بود. همان طور که نگاهش می انداختم متوجه شدم که هیچ چیز حالیم نیست! واقعا هیچی نمی فهمیدم. این درس را یک بار در فرجه ها خوانده بودم و از مباحثش لذت می بردم اما آن قدر این امتحانات دانشگاه ما پشت سر هم است که دیگر مغزم نمی کشید. فقط کلمه ها از جلوی چشمانم رد می شدند و هیچ جایی از ذهنم را اشغال نمی کردند چون دیگر جایی در ذهنم خالی نمانده بود! انرژی تمام شده ام را باید تجدید می کردم تا می توانستم حداقل چند خط با جوهر خودکارم روی برگه امتحان ثبت کنم. چایم را که همیشه با خرما می خورم -از آن جایی که من اصلا نوشیدنی شیرین دوست ندارم و فقط می توانم شیرکاکائو و شیرانبه بخورم- برای تجدید کارایی مغزم مجبور شدم چایم را شیرین کنم. الحق که کارساز بود. همین شد سوخت امتحان من. دیگر از سوالات امتحان نگویم برایتان که می آیید دنبالم! استاد عزیز سه تا سوال داده بود که فقط سوال اولش 4 قسمت داشت و تنها 45 دقیقه وقت. نمی دانم خودشان می توانند این سوال ها را در این مدت جواب بدهند؟ اما کاش اگر دین ندارند لااقل آزاد مرد باشند. خلاصه که به نمره آ.د.ک (آیین دادرسی کیفری) که هیچ وقت امید نداشتم. این دفعه نیز. کاش جای آ.د.ک ها هم می شد آ.د.م (آیین دادرسی مدنی) پاس کرد. افسوس.
اگر تا اینجا همراه ما بودید شما کاربر طلایی این صفحه محسوب می شوید و جایتان در قلب نویسنده است.
بعد از نماز و ناهار دیگر وقت حرکت بود. اگر می پرسید کجا باید بگویم که بلهههه. پیش خانم صاد. من هم گرفتارش شدم. درست مثل سایه. راستش اصلا نفهمیدم که یک ساعت چگونه و چه طور گذشت و حتی دوست نداشتم که تمام می شد. برایم یک مثال زد از کیس شبیه به خودم که حقیقتا درکش می کردم. تمام کارهایش برایم توجیه داشت. درست مثل خودم بود. امروز آرام شدم. تمرین هایم را انجام می دهم. تا دو هفته دیگر ببینم نتیجه دارد یا نه. اگر که نتیجه دهد قول می دهم که همراه سایه مبلغ خانم صاد شوم گرچه از الان هم تقریبا کارم را شروع کردم.
بعد از این که کارم آن جا تمام شد در راه برگشت به خانه بودم که سردردم شروع شد. بله. اگر اول پست یادتان باشد گفتم که باید همان صبح که بیدار شدم ژلوفن را می خوردم و حالا این اشتباه من گریبانم را گرفت و دچار چنان سردردی شدم که همراه شد با حالت تهوع. حتی به فکر خوردن قرص دوم بودم که رفتم یک کروسان زدم بر بدن و یک قسمت فرندز دیدم و دردم تسکین یافت. الان هم که در خدمت شما هستم. احتمالا الان هم بروم بیرون و دلی از عزای امتحانات دربیاورم و مرغ سوخاری را بزنم تو رگ. بالاخره هرچه هم که نباشد من از جنگ امتحانات 2 هفته ای با 13 امتحان زنده برگشته ام و به این تجدید قوا نیاز دارم.
این بود خلاصه امروز دوست من. اگر تا اینجا خوانده ای ما را با لایک ها و کامنت هایتان حمایت کنید. این پست را هم سیو کنید و برای دو نفر از دوستانتان بفرستید.
بکوب لایکو هم وطن.