حریم مان

هشدار که آرامش ما را نخراشی و از این صوبتا

حریم مان

هشدار که آرامش ما را نخراشی و از این صوبتا

این چه وضعشه دیگه

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۵۵ ق.ظ

هر انسانی با یک مدل ابراز احساسات راحت است. کسی ممکن است دست خوبی در نقاشی داشته باشد، کسی ممکن است مثل سایه با کلمات به قدری رفیق باشد که تعداد پست هایش به رقم سال شمسی رسیده باشد (بسی خوش به حالش :,) کسی با توییت های رگباری و استوری های لحظه ای، یا کسی مثل من که هیچ وقت هیچ چیز را بر دیدار حضوری و گفت و گوی رودررو ترجیح ندهد. اما از بخت ما انسان های زنده در دوران کرونا باید از این موهبت محروم باشیم. 

  • ۳ نظر
  • ۰۹ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۵۵
  • آکوآ ...

6 / 6

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۰، ۰۱:۳۴ ق.ظ

دوست داشتم این پست بلند بشود اما کلمات با من قهر کرده اند. انگشتانم روی کیبورد راحت نیستند. می خواستم از روز تولدم بگویم اما کلامی ندارم. چیزی نیست که بسطش دهم. ساده می گویم. حالم خوب است. حالم عجیب خوب است. اگر بگویم در زندگیم هیچ وقت حسی مثل الان نداشتم باور می کنی؟ وزن ندارم. سبکم. رها و آزاد. آرامش با من همراه است. استرس و عصبانیت بار و بندیلشان را جمع کرده و رفته اند. امسال اطرافم را پر از هدیه های تولد می بینم. مادر دلسوزم. پدر پشتیبانم. خواهر حامی من. خواهرزاده های بامزه ام. سلامتی ام. دوستان با معرفتم. به اضافه ساحل آرامشی که تازه در آن لنگر انداخته ام. نمی دانم تا کی در این ساحل می مانم. نمی دانم مسافرم یا مقیم. فرقی هم نمی کند چون دیگر خدا را یافته ام.

  • ۲ نظر
  • ۰۷ شهریور ۰۰ ، ۰۱:۳۴
  • آکوآ ...

با باد می رقصم

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۰، ۰۳:۲۲ ب.ظ

چهارشنبه، سه شهریور هم گذشت و رفت. تمام شد. مثل چشم برهم زدن. برای رسیدنش روزها که نه ساعت ها را می شمردم. حالا برگ تقویم ورق خورد و شد چهارم شهریور. روز عجیبی برای آکوآ بود. انگار تقدیر زندگیم تمام این 21 سال و 11 ماه و 27 روز منتظر این روز ایستاده بود. صبح زود با پدر بلند شدیم، صبحانه را بر بدن زدیم و ساعت 10 راهی شدیم. همیشه در هر مطب دکتری که منتظر نوبتم بودم تمام تنم را استرس درسته درسته می بلعید. ولی این بار به هیچ وجه. آزاد بودم و رها. انگار پری بودم در حال پرواز. به سمت آسمان می رفتم. هر لحطه اوج می گرفتم. با هر کلامی که از دهان خانم دکتر در می آمد بالاتر می رفتم. شاید فکر کنید بعد سال ها نه نشنیدم. چرا اتفاقا. این بار قاطع تر از همیشه. ولی نه اشک ریختم و نه ناراحت شدم. حرف های خانم دکتر برایم با ارزش تر از هزاران بله بود. حرف های دایی. انگار خدا با زبان انسان ها با من حرف می زد. و من از خوشحالی اشک می ریختم. تا عمر دارم دیروز را فراموش نمی کنم. دیروز را دوست داشتم چون باری دیگر متولد شدم این بار آزاد و رها.

  • ۰ نظر
  • ۰۴ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۲۲
  • آکوآ ...

توییتروار نوشتم.

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۵۹ ب.ظ

هیچی به اندازه قلب مهربون و روح پاک انسان ها رو زیبا نمی کنه.

  • ۰ نظر
  • ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۵۹
  • آکوآ ...

محتاج دعا

دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

گاهی اوقات از این حجم از پیام الهی دهانم باز می ماند. خدا چگونه با من سخن می گوید. از دهان دیگران. از استوری فالویینگ ها. از اکسپلور اینستا. از پست های بلاگ. از فیلم انتخابی که صد سال یک بار هم این فیلم ها را نمی بینم. از سکوت. همه این ها دارند به من می گویند به زمان بندی خداوند ایمان بیاورم. که آرام بگیرم و همه چیز را بسپارم دست خودش. این را می نویسم که چهارشنبه هفته بعد اگر باز هم شکست خوردم، اگر باز هم زیر بار نگاه های مترحمانه دیگران له شدم، اگر باز سکوت شد مرهم دردم، اگر اشک شد مونس گونه هایم، اگر نزدیک تولدم حال خوشی نداشتم، نشکنم! کم نیاورم. اشکالی ندارد اگر گریه کنم. اشکالی ندارد اگر چند ساعتی بروم و زانوی غم به بغل بگیرم و بخواهم تنها باشم. فقط تا همیشه این وضع را ادامه ندهم. درست است که رمقی در نفس هایم نمانده، پاهایم جان ندارند و از تلاش کردن خسته شده ام، اما قول بدهم که امیدم به همانی باشد که تا همین جا مرا آورده. شاید من هم باید مثل "جنا" از موقعیتم راضی باشم و نخواهم که غبار آرزو بر شانه هایم بریزد. شاید بعدا پشیمان شوم. پس من این نشانه ها را می بینم و تمام سعیم را می کنم با ایمانی قوی تر قدم بردارم. شاید زمانش نرسیده باشد. هر چه که هست این کاربر به دعای خیر شما نیاز دارد. خیلی هم نیاز دارد :*

  • ۰ نظر
  • ۲۵ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۳۰
  • آکوآ ...

فان

يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۲۲ ب.ظ

هدفون با حالت استریو تو گوشم بود داشتم توییچ می دیدم که یهوووو دیدم دارم اینور اونوری می شم. اولش مغزم فرمان نداد چه اتفاقی داره میفته. فقط داشتم فکر می کردم چرا ول نمی کنه. بعد دوزاریم  افتاد زلزله بود. یعنی اگه تخریب کننده بود قبل این که بفهمم چی شده می مردم. 

  • ۰ نظر
  • ۲۴ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۲۲
  • آکوآ ...

در ایران فقط سعی کنید زنده بمانید.

يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۴۴ ب.ظ

راستش خیلی وقت است سلامت روانم رفته آن زیرزیرها و حتی نمی توانم آن را از انبوه افکارم بیرون بکشم و یک فوت قوی مهمانش کنم تا گرد و غبارهای رویش در هوا معلق شوند. مدت زیادی است پیش خانم صاد نرفته ام و قصدش را دارم که بروم اما نمی دانم کی. علاوه بر مشکلات ریز و درشت زندگی، این دوران کرونا یک اختلال در خوردن تپل من را مهمان کرد. واقعا بد کوفتی است. امیدوارم هیچ کس درگیرش نباشد اما بدبختی بزرگتر این است که در ایران اصلا قابلیت مطرح شدن ندارد. همین که این جا زنده بمانی باید کلاهت را بندازی هوا.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ مرداد ۰۰ ، ۱۵:۴۴
  • آکوآ ...

دوستانی دارم بهتر از آب روان

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۲۹ ب.ظ

کتی امروز عکس دوناتی را که آبادش کردم برایم فرستاد. نمی دانی این شور و شعف ناشی از اعتماد دیگران چند جان به جان هایم اضافه می کند. همین توجه های کوچک، وقتی چیزی می بینند یاد من می افتند، استوری یا ویدیویی برایم می فرستند، ویسی با مضمون درد و دل، گفتن رازها و اتفاقات روزانه، نبودنم در فضای مجازی و پیگیری دوستانه رفقایم و... همه قلبم را ذوب می کند و اشکی می شود که از گوشه چشمانم روان می شود. این عکس هم بشود پیوستی برای این پست و اشکی گوشه چشمم :,)

* جای خالی را با آکوآ پر کنید.

  • ۱ نظر
  • ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۲۹
  • آکوآ ...

یک در میلیون

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۱۳ ب.ظ

دیگر این دردهای پهلویم امانم را بریده. یعنی تا آخر عمر باید جورش را بکشم؟ اما باکی نیست. من هرچه تاوانش باشد می پردازم. حتما حکمتی بوده یک در میلیون شدن.

  • ۰ نظر
  • ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۳
  • آکوآ ...

ای U کجایی؟

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۱۲ ب.ظ

همین یک ساعت پیش رفتم سایت دانلود فیلم و قصد داشتم اولین فیلمی که می خواهم از تارانتینو ببینم را دانلود کنم که هنگام سرچ Pulp Fiction متوجه شدم کیبوردم شکسته. در این میان 4 مظنون وجود دارند و دو نفرشان خواهرزاده هایم هستند اما حیف که نمی توانم دادگاهی تشکیل دهم تا متهم را به مجرم تبدیل کنم. ولی یک تعبیر شاعرانه برایش یافتم. آن هم این که از میان تمام حروف و اعداد این کیبورد یک راست حرف U درآمد بیرون. امیدوارم U هم به همین قلمبگی به زودی در زندگیم بیرون بزند. تا تعبیرات شاعرانه دیگرم بای.

  • ۳ نظر
  • ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۲
  • آکوآ ...