حریم مان

هشدار که آرامش ما را نخراشی و از این صوبتا

حریم مان

هشدار که آرامش ما را نخراشی و از این صوبتا

به نفرین مگر کارساز شود

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۵۵ ب.ظ

هیچ زمان این حجم از خشم عمومی علیه حکومت را یادم نمی آید. کار دیگر از تظاهرات گذشته. مردم به نفرین نشسته اند. 

  • ۰ نظر
  • ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۵۵
  • آکوآ ...

خدا نجاتمان دهد

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۵۳ ب.ظ

قبل از آمدن کرونا یادم می آید یکی از علما از دنیا رفته بود. یک شب به خواب دخترش آمد و با او به صحبت نشست. چیزی که از گفت و گوی آن ها یادم است و به من رسید این بود که "بروید دعا کنید. آینده طوری می شود که همه آرزوی مرگ کنند." از آن روز این جمله از یادم نمی رود اما تا الان هم جرات نداشتم که باورش کنم. ولی وقتی اتفاقات را کنار هم می بینم بعید نمی دانم این جمله آرزوی مردم شود. 

  • ۱ نظر
  • ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۵۳
  • آکوآ ...

به تنهایی عادت کرده ام من وضع دیگری را نشناخته ام.

پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۱۷ ب.ظ

همیشه با خودم فکر می کنم من که مدت هاست تنها هستم آیا هیچ وقت به بودن یک آدم دیگر برای همیشه در کنارم عادت خواهم کرد؟ می توانم هر روز صبح برای دیدن چهره اش ذوق کنم؟ شب ها در کنارش آرام بگیرم؟ او را نه از سر اجبار و وظیفه بلکه قلبا و با تمام وجود دوست داشته باشم؟ می توانم در کنارش خودم باشم؟ می شود پرده ای میان ما نباشد؟ می شود عادت نکنیم به بودن هم؟

 

  • ۰ نظر
  • ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۱۷
  • آکوآ ...

بعدش چه می شود؟

پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۱۲ ب.ظ

این بار ترس عجیبی مرا دربرگرفته. گویی از کودکی بوی تنم به مشامش نخورده. دستانش دور کمرم حلقه شده و دارم به مرز خفگی می رسم. می خواهم از دستش فرار کنم. نمی شود. ول نمی کند. از بعدش بیشتر می ترسم. از این که دیگر سوی هیچ نور امیدی را نبینم. از این که لج کنم. از این که از خدا دور شوم. می ترسم آن شخصیت لجباز آکوآ ناگهان بالا بزند و تمام حجب و حیا را قورت دهد یک آب هم رویش. می ترسم بعدش چه می شود. خیلی می ترسم.

  • ۰ نظر
  • ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۱۲
  • آکوآ ...

دموکراس

شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۱۰ ب.ظ

از آنجایی که به شدت به آزادی بیان اهمیت می دهم براتون قابلیت نظر غیرخصوصی گذاشتم :)

من رو نداشتید می خواستید چی کار کنید؟ 

-عنوان جهت طنز مطلب است و تلمیح به سریال لیسانسه ها دارد-

 

  • ۴ نظر
  • ۱۶ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۱۰
  • آکوآ ...

حاجی بیا قسمت 100

شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۲۱ ب.ظ

حاجی جان اگر وجود داری باید بهت بگویم وقتی آمدی، بیا برای خانه مان تلویزیون نخریم. به جایش یک پروژکتور بزرگ بخریم با دو اسپیکر در دو طرف هال. من دیگر از لپ تاپ خسته شده ام.

  • ۰ نظر
  • ۱۶ مرداد ۰۰ ، ۲۲:۲۱
  • آکوآ ...

یکی شدن دو روح

شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۳ ب.ظ

یکی دیگر از دوستانم هم عشق را تجربه کرد. زیبا نیست؟ با کسی بودن. کسی را داشتن. به بهانه او کل روز را لبخند زدن. شوق و اشتیاق یک رابطه. خیالبافی های دخترانه. صبحت های شب تا صبح. محبت کردن و محبت دیدن. لمس شدن و یکی شدن دو روح. آه که از ته قلبم برایش خوشحالم انگار که خودم کسی را یافته باشم. نه این را می گویم تا متنم زیبا شود بلکه از ته دل برایشان خوشحالم و دعا می کنم و هیچ آرایه اغراقی به این پست اضافه نکرده ام.

  • ۰ نظر
  • ۱۶ مرداد ۰۰ ، ۲۲:۱۳
  • آکوآ ...

کودکی که آمادگی نداشت

جمعه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۰۵ ب.ظ

اما برایم خیلی جای تعجب دارد که چه شد که این طور شدم؟ چرا ضعیف شدم؟ من هیچ فعالیت جسمی یا ذهنی حتی ندارم. قبل تر ها مثلا زمان کنکور 7-8 ساعت درس می خواندم بدون خواب کافی شبانه. تغذیه ام هم مثل همیشه بود. یک بار هم حال جسمانیم بد نشد. الان که نصف آن زمان هم انرژی مصرف نمی کنم مثل زامبی ها شده ام. شاید از هجوم افکار وحشی شبانه است. شاید از استرس های گاه گاه زندگی. شاید هم ناشی از بزرگ شدن زیاد از حد کودکی است که آمادگیش را نداشت.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۰۵
  • آکوآ ...

کاشکی می شد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم

جمعه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۰۰ ب.ظ

مادر هر لحظه مانند برق بالای سرم ظاهر می شود تا مطمئن شود حالم خوب است. از همان لحظه ای که دیشب حالم بد شد تا الان مادر به خیکم انواع آب لیمو عسل ها، پسته تازه، صبحانه و ناهار و شام مفصل بسته. می ترسم این بار از این طرف بیفتم و تبدیل به خرس شوم! قربان مادر بشوم که اگر نبود من حتما کارم به بیمارستان می کشید. 

  • ۰ نظر
  • ۱۵ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۰۰
  • آکوآ ...

با من چه کردی؟

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۲۶ ب.ظ

حقیقتا از لحاظ جسمی احساس خوبی ندارم. بسیار ضعیف شده ام. دائم سرگیجه دارم. دست هایم گاها می لرزد. بدنم عرق می کند و زیر چشمانم گود افتاده. تا ساعت 11 صبح می خوابم. انرژی ندارم. نمی دانم این ها از کمبود آهن است یا از ضعف بدنیم. اگر تا چند روز آینده خوب نشوم راهی ندارم که مقاومت را کنار بگذارم و به دکتر بروم. چه شد آکوآ به اینجا رسید؟ دنیا با من چه کردی؟

  • ۰ نظر
  • ۱۴ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۲۶
  • آکوآ ...