6 / 6
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۰، ۰۱:۳۴ ق.ظ
دوست داشتم این پست بلند بشود اما کلمات با من قهر کرده اند. انگشتانم روی کیبورد راحت نیستند. می خواستم از روز تولدم بگویم اما کلامی ندارم. چیزی نیست که بسطش دهم. ساده می گویم. حالم خوب است. حالم عجیب خوب است. اگر بگویم در زندگیم هیچ وقت حسی مثل الان نداشتم باور می کنی؟ وزن ندارم. سبکم. رها و آزاد. آرامش با من همراه است. استرس و عصبانیت بار و بندیلشان را جمع کرده و رفته اند. امسال اطرافم را پر از هدیه های تولد می بینم. مادر دلسوزم. پدر پشتیبانم. خواهر حامی من. خواهرزاده های بامزه ام. سلامتی ام. دوستان با معرفتم. به اضافه ساحل آرامشی که تازه در آن لنگر انداخته ام. نمی دانم تا کی در این ساحل می مانم. نمی دانم مسافرم یا مقیم. فرقی هم نمی کند چون دیگر خدا را یافته ام.
- ۰۰/۰۶/۰۷
همه مون که مسافریم
ولی از الان و از حال لذت ببریم
(پکیج های آموزشی صلح درونی و رسیدن به ساحل آرامش توسط استاد با ارسال مقادیر زیادی پول به من.)