نه آیین دادرسی کیفری را تمام کردم نه آیین دادرسی مدنی پس خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل و اسم حقوق کار را نیاور. اسم کروسان را هم بیاوری آتش زدی به این دل نازکم. عوض این ها کودک درونم فعال شد و نشستم برای بار 987654356789 ام آتش بس 1 را دیدم.
دختر چه قدر خونه قشنگی داشتن. حاجی اومدی از این خونه ها بخریم. البته اگه در وسعت بود. نبود هم فدای سرت :)
I've been Miss "Misery" since your goodbye
"and you're Mr."Perfectly fine
از جایزه تمام کردن مدنی 6، خودم را دان تان مهمان کردم اما همچنان کروسان شکلاتی محبوب دل ها تیک نخورده. امروز اگر این آیین دادرسی کیفری 2 را که استاد عزیزم حتی از شرح فلسفه وجودی شکل گیری شورای حل اختلاف هم نگذشته تمام کنم، دیگر کروسان عزیز حتمی است.
البته که آیین دادرسی مدنی 3 و حقوق کار هم در برنامه امروزم بود... هوا امروز چه قدر خوبه :)
دیشب به طرز عجیبی بد خوابیدم. فکر می کنم کل خواب عمیقی که داشتم 2 ساعت هم نشد. از آن عجیب تر خواب هایی بود که دیدم. خواب های استرس زا. بی ربط. اذیت کننده.
اگر حتی فهمیدم که چرا بد خوابیدم این را نمی فهمم که چرا صبح جمعه ساعت 7 بیدار شدم!
حاجی جان. نمی دانم چرا مخاطب این پست را شما قرار دادم ولی قرار دادم دیگه گیر نده :)
من آدم کم حرفی نیستم اگر با تو احساس راحتی کنم. آدم خجالتی نیستم اگر کنارت راحت باشم. آدم جدی نیستم اگر با تو احساس صمیمیت کنم. بی اهمیت نیستم اگر جایی در اعماق قلبم داشته باشی. آرام نیستم اگر فاصله ای میان ما نباشد. در کل اگر من را اولین بار دیدی مطمئن باش بعد ها که با تو صمیمی تر شدم هر روز یک چیز جدید دارم که برایت رو کنم. سورپرایز های زیادی در راه است عزیزم :)
اکثر آدم هایی که دیده ام در روز تولدشان افسرده اند! واکنش من این است که لطفا برایم با رسم شکل نیشان بده چه طوووور؟
من نه تنها در روز تولدم افسرده نیستم بلکه در اعماق وجودم مجلس عروسی در حال برگزاری است که صدای آن هفت محله آن طرف تر را پر کرده. مستند حرفم هم همین که بیشتر از 2 ماه مانده به تولدم ولی از الان بساط سور و سات را چیده ام :)
نمی دانم از کدام ویژگی های دوران PMS بگویم. از دل درد های تمام نشدنی اش یا تهوع های صبحگاهی. از اشتهای بی حد و مرزش که قادر به خوردن یک میز ناهار برای 6 نفری یا حساسیت به بو های نامطبوع. از سردرد های بی امانش -مگر ژلوفن به دادمان برسد- یا از تغییر حالت های ناگهانی. از جوش های روی صورت یا از بدخلقی های بدون دلیلش. از "هیچ کس در این دنیا مرا دوست ندارد" یا از "امروز چقدر زشت شده ام". اما باید عرض کنم که تمام دردهای فیزیکی را به جان می خرم ولی حاضر نیستم حتی یک لحظه آن حساسیت و تغییر مود هایش را تحمل کنم. کاش این احساسات قابلیت دایورت شدن داشت و می شد روی هر کس که ادعا کرد دوستت دارد دایورت کرد و نوبتی این حس بد را شریک شد.
از آن جایی که 1 ماه است از پیج پابلیک اینستاگرام پاکم و آثارش تازه دارد نمایان می شود ولی از طرفی تا بعد از امتحانات نمی خواهم برگردم، دوست داشتم نظر شما عزیزانی که صفحه من را می خوانید در مورد خودم بدانم. اکثرا من را نمی شناسید ولی دوست داشتم من را تا آن جا که از پست هایم شناختید در نظرات توصیف کنید. میسی :*
از این همه درس خواندن و پول در نیاوردن واقعا خسته شده ام. با چندین نفر از بزرگ تر ها و کاردان ها و حقوق خوانده ها صحبت کرده ام اما دریغ از یک مورد که بگوید از همین حالا کار کن! شخصا برای درس خواندن بدون کار کردن ارزشی قائل نیستم و صرفا دارم تمام نظریات را در ذهنم انبار می کنم. من پول می خواهم :) اصلا یکی از دلایلی که تو برایم تمام شدی همین بود. الان نه تو هستی نه کار و نه پول.
+ از فضائل شیخ آن بود که عنوان وزن دار می سرود.
چند سالتون بود که فهمیدید شهرزاد با شیرزاد جناس ناقص داره؟