حریم مان

هشدار که آرامش ما را نخراشی و از این صوبتا

حریم مان

هشدار که آرامش ما را نخراشی و از این صوبتا

بازگشت غرورآمیز وی

جمعه, ۷ آبان ۱۴۰۰، ۰۱:۲۸ ب.ظ

-صدای سرفه این کاربر-

نگران نباشید کرونا نگرفتم. از بس که به این صفحه سر نزده ام که گرد و خاک همه جا را پر کرده. 

اگر برایتان جای سوال هست که من این همه وقت که ننوشتم کجا بودم بقیه مطلب رو بخونید. اگر هم پشیزی برایتان اهمیت ندارد با خیال راحت این صفحه را ببندید و بروید که کارهای مهم زندگیتان منتظرتان نشسته اند.

تقریبا یک ماه می شود که نمی نویسم. علت آن کمی سردرگمی، کمی مشغله و کمی تنبلی است. هم آن قدر کار برای خودم درست کرده ام که کمتر سر میزدم یا بهتر است بگویم اصلا سر نمی زدم. هم نمی دانستم از چه چیزی باید در این جا برای مخاطبی که هیچ شناختی از او ندارم ولی ممکن است او من را بشناسد بنویسم. هم مقداری از نوشتن فاصله گرفته بودم و نمی توانستم احساساتم را در قالب کلمات بگنجانم. اما خبر خوش به طرفداران عزیزم این که من برگشته ام!

آکوآ اومده. چی چی آورده؟ کلی وایب مثبت برای تمام شما دنبال کننده این صفحه!

 

اگر این بشود مقدمه حال برویم سراغ ذی المقدمه -برای اولین بار از کلمه ذی المقدمه استفاده می کند-

برای شروع بهتر است از اینجا بگویم که اگر کمی و فقط کمی من را میشناختید باید بگویم چیزی می خواهم بگویم که شاید دیگر نیازی به هزینه های گزاف لیزر نباشد. 

دو هفته گذشته که پیش خانم صاد رفته بودم از این تست های شخصیت دادم. داشت برایم از نتیجه تست ها میگفت که رسید به میزان برون گرایی و درون گرایی. وی اذعان داشت: شما میانه گرا هستید با گرایش به...

همین جا بود که آکوآ مثل قاشق نشسته پرید وسط حرف خانم صاد و با اعتماد به نفس و صدای بلند گفت: درون گرا

در همین حین خانم صاد افزود: نه عزیزم. برون گرا.

خب اگر من را میشناختید بروید با پول های لیزرتان عشق و حال کنید که مجانی حساب شد.

یعنی من، یکی از ساکت ترین و خجالتی ترین دخترها که وقتی استرس داشت یا عصبانی میشد یا می ترسید گونه هایش سرخ میشد و اصلا نمی توانست احساسات خود را بروز دهد چگونه به این جا رسیده بود که بیشتر برون گرا شده بود؟ زندگی با من چه کردی؟

این تغییر برای خودم هم مشهود است. نمی دانم این ها ربطی به این بحث دارد یا نه اما دیگر نمی توانم در خانه بنشینم. دوست دارم اکثر ساعاتم را در خارج از خانه باشم. دوست دارم کلی و کلی و کلی انسان جدید بشناسم. دیگر حرف زدن با آدم ها برایم سخت که نیست هیچ بلکه برایش اشتیاق هم دارم. حس می کنم باید به مقدار زیادی به تعداد دوستانم اضافه کنم. باید همه انسان ها، مکان ها، غذا ها را تجربه کنم. (تجربه انسان ها را به معنای مثبت آن در نظر بگیرید خواهشا :)

باشد. الان بچه میاید پایین فقط کمی دیگر بنویسم مزاحم وقت گرانبهایتان نمی شوم.

این گوشه ای از تغییرات این کاربر بود که با شما به اشتراک گذاشت. برای دیدن باقی تغییرات با ما همراه باشید.

روز بر شما خوش.

  • ۰۰/۰۸/۰۷
  • آکوآ ...

نظرات (۶)

عاشق این وقتایی ام که بلاگرا بعد از یه مدت میان سر می زنن و از تغییرات و کاراشون تو این بازه میگن :)

پاسخ:
آره واقعا فاز جالبیه :))

خوش اومدی خانوم. منور فرمودی :دی

منم حس میکنم نسبت به قبل همین تغییر رو داشتم. عجیبه واقعا

پاسخ:
مرسی امیلی جان
به نظر من که نعمته والا

سلااام و خیر مقدم به وی ِ برون گراااا:)) 

پاسخ:
سلام و خیلی تشکرات به برون گرای دیگر :))
  • °○ ‌‌‌‌‌‌‌‌نرگس
  • آخ که چقد خوشحال شدم ستاره‌ی اینجا رو دیدم =))

    جالبه که منم چند وقته متوجه همچین تغییری توی خودم شدم. همین تغییر از درون‌گرایی به برون‌گرایی. فک کنم واسه همین کاملاً بفهمم چقد عجیب می‌تونه باشه :| :))))

    پاسخ:
    سلوووم
    من چقد خوشحال شدم که تو خوشحال شد :دی
    الهی شکر یه مشت برون گرا دور هم جمعیم

    عه رفتی پیشش؟ به به *__* گرایشت رو عشق است. به نظرم آدمی که سطح نشاطش بالا باشه ناخودآگاه دوست داره بیشتر ارتباط بگیره.

    پاسخ:
    آره دوبار بعد از اون دفعه رفتم
    آره واقعا متوجه نمیشم تخلیه انرژی وقتی برون گرا باشی چه جوری اتفاق میفته :؟

    والا با این اوصاف بعید نیست به منم بگن درون گرا:)))) 

    پاسخ:
    این دیگه واقعا بعیده :))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">