حریم مان

هشدار که آرامش ما را نخراشی و از این صوبتا

حریم مان

هشدار که آرامش ما را نخراشی و از این صوبتا

عینک خوشبینی ام

شنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۰۹ ق.ظ

مدتی می شد که عینک خوشبینی ام را گم کرده بودم. همه جا سیاه و سفید بود. رنگی در دنیای من نبود. یعنی رنگ بود اما من آن را سیاه و سفید می دیدم. وقنی عینکم را نداشتم از شدت سیاهی دنیا قلبم درد گرفته بود. با دم هایی که می گرفتم قلبم تیر می کشید. فقط حس بد بودم. ناامیدی. یاس. بی انگیزگی. اما حالا عینکی را که در قابش گذاشته بودم و آن را در گنجه قایم کرده بودم چون فکر می کردم همه مشکلاتم از داشتن این عینک است، باز در دست گرفتم. امشب آن را بر چشمانم زدم. اولش کمی تار می دیدم اما رفته رفته دارد بهتر می شود. درد قلبم بهتر است. امید و رنگ و توکل برگشته است. وای که من بدون این عینک به هیچ وجه آکوآ نبودم.

  • ۰۰/۰۴/۲۶
  • آکوآ ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">